تجارت بینالمللی در جهان گذشتهای طولانی دارد و ملتها از دیرباز برای برآوردن نیازها و دستیابی به کالاها و خدمات سایر کشورها به مبادله خارجی پرداختهاند. در گذشته تأمین نیازهای جامعه و سودجویی از انگیزههای اصلی کشورها برای ورود به عرصه بازرگانی بینالمللی محسوب میشد، اما امروزه اهداف مهم سیاسی و اقتصادی دیگری هم در این قلمرو مطرح میباشد. برخی از اقتصاددانها بر این باورند که بازشدن مرزهای کشورها به روی یکدیگر و گسترش داد و ستدهای برونمرزی منابع اقتصادی ملتها را به سوی فعالیتهایی که بهرهوری بالاتری دارند هدایت نموده و روند رشد و توسعه آنها را سرعت بخشیده است. از دیدگاه طرفداران تجارت بینالمللی، گسترش مبادلات خارجی یک راهبرد توسعه اقتصادی محسوب میشود که در چند دهه گذشته کشورهایی مانند کرهجنوبی، سنگاپور، تایوان، مالزی، اندونزی، برزیل و چندین کشور دیگر در آسیای خاوری و آمریکایجنوبی از آن پیروی کردهاند. در ادبیات بازرگانی بینالمللی این رویکرد را سیاست برونگرا یا گرایش صادراتی نامیدهاند. ارزیابیهای اقتصادی نشان میدهد که این استراتژی در اکثر موارد موفقتر از سایر راهبردها بوده است. پیروان جهانیشدن نیز امروزه بر همین دیدگاه اصرار داشته و تجارت آزاد را راهکاری مناسب برای توسعه اقتصادی کشورها میدانند. طی اواسط قرن شانزدهم تا سال 1990 در خصوص تجارت بینالملل نظریه های مختلفی توسط صاحبنظران ارائه شده است که به برخی از آنها پرداخته میشود.