در این مقاله چند مورد از موضوعات اخلاقی کلیدی مربوط به ظهور حوزههای مرتبط با بازاریابی عصبی و بازاریابی حسی در سالهای اخیر بررسی میشود. حال که این تکنیکهای جدید واقعاً توانایی پیشبینی خود را نسبت به سایر تکنیکهای سنتیتر از قبیل رویکردهای آزمایش رفتار یا روانشناسی مصرفکننده در بازاریابی به رخ کشیدهاند، سؤالاتی پیرامون اخلاق تحریک «دکمه خرید» مغز مصرفکنندگان به وجود آمده است. در اینجا سؤال این است که دقیقاً چه چیزی در مورد «نگریستن به درون ذهن مصرفکننده» بسیار خاص و نگرانکننده است؟ من بحث خواهم کرد که در مورد ترسهای عمومی پیرامون بازاریابی عصبی، حداقل تاکنون و تا جایی که من میبینم، در آینده نزدیک و قابل پیشبینی اغراق شده است. با این حال، من میخواهم نگرانیهایی را در مورد تأثیر فزاینده بازاریابی حسی بر رفتارمان (با تأکید ویژه بر دنیای بازاریابی موارد غذایی و نوشیدنی) مطرح کنم. در نهایت، من بر این باورم که مصرفکننده در آینده ممکن است از رویکردهای نوظهور الهامگرفته از علوم اعصاب در بازاریابی حسی ترس زیادی داشته باشد. در واقع ممکن است طولی نکشد که همه ما در خصوص طیفی از عادتهای غذایی نهچندان سالم به خودمان «تلنگر» بزنیم. همچنین من معتقدم تدوین دستورالعملهای اخلاقی روشن برای کسانی که در این حوزه کار میکنند به یک مسئله بسیار حائز اهمیت تبدیل خواهد شد.